فراهم کردن ورود یه فرشته
1 ماه مونده به زایمانم ، روز معلم بود بچه ها طبق معمول گذشته منو سو پرایز کردن کیک و کادو و ... کلی هم رقصیدن ،منم گذاشتم حسابی حال کنن ولی می دونستم اگه بهشون بگم که من دیگه نمی یام و فقط موقع کارنامه هاشون می بینمشون ناراحت می شن ،زنگ آخر که شد بهشون گفتم نمی دونید چه غوغایی بود نه به اون زنگ اول که می رقصیدن نه به این زنگ که همه گریه می کردن ، چه کار کنم دیگه وضعیت امسالم همینطور بود البته همه درسا رو تموم کرده بودم و به تعطیلی مدرسه 2 هفته مونده بود ، ماهای آخر بارداری هم موقع وزن گرفتن نی نی ، منم حسابی می خورم و کلی هندونه و خاک شیر می خورم آخه می گن برای اینکه زمانی که به دنیا بیای زردی نگیری من هم سو ء استفاده می کنم ، دیگه ...